مزاج انواع:
مزاج آواي آسماني:
آواهاي آسماني گرم اند، صداي مناجات و دعاها و سرودهاي اديان مختلف آسماني گرمي ايجاد مي کنند و آرامشي دل انگيز پديد مي آورند. موسيقي روح نوازي هستند که بر قدرت و مقاومت بدن مي افزايند.
صداي دعاي پدر بر سر سفره هنگامي که لب به سپاسگذاري باز مي کند و خداي را به خاطر نعمت هايش مي ستايد گرم است و بر گرمي غذاي سفره مي افزايد.
مزاج آواي قرآني: آواي قرآن گرم است، روح بخش است، و موجب افزايش قوت تن مي گردد. هر گاه گوش سپردن به آواي قرآني همراه با دل سپردن به معنا و مفاهيم آن باشد گرماي ويژه اي به تن مي دهد. آيه اي به ترس فرو مي برد، آيه اي به نشاط مي آورد، آيه اي به تفکر وا مي دارد، آيه اي قصه اي را از سر عبرت انگيزي بازگو مي کند، آيه اي نهيب مي زند، آيه اي به شوق مي آورد، آيه اي درس زندگي ميدهد، آيه اي از عملي زشت باز مي دارد، آيه اي به سوي عمل صالح فرا مي خواند،آيه اي جهنم سوزان را تعريف مي کند، آيه اي از بهشت و حوران سخن به ميان مي آورد، آيه اي جزايي را بر مي شمارد، و آيه اي سزاي عملي را توصيف مي نمايد، آيه اي به زبان تو از خداي استعانت مي جويد و راهنمايي مي طلبد، آيه اي خدا را وصف مي کند و توان زيبايي و قدرت و مهر او را بيان مي کند. برخي در قالب قصه اي، بعضي در لابلاي پندي و نصيحتي، بصورت امر يا نهي يا بشارت يا انذار، به شکل ايجاد حوزه تفکر و پندار.
اين دگرگوني و تنوع و تکرار موافق با نظام زيست و ساختار خلقت انسان طراحي شده است، از اين رو آواي قرآني بصورت داروخانه اي عمل مي کند، که هر زمان دارويي موافق براي هر مزاج را دارد و در فصل گل هاي زيباي موافق روح انسان را در زندگي پيدا مي کند، در سحرگاه وجدآفرين است وهنگام غروب اميد پرواز، اما شبانگاهان روح نواز، سلول ساز، گرم کننده، فرح بخش، و آماده ساز انسان بسوي آسودگي و فلاح و سکينت و آرامش و رستگاري و رضايت و پرواز.
اگر مي تواني هر روز پنجاه آيه بخوان در وقت سحرگاه يا هنگام غروب، هميشه يا سحرگاهان جمعه.
دعاي صبح و آه شب کليد گنج مقصود است؛ بر اين راه و روش مي رو که با دلدار پيوندي
اگر نمي تواني آياتي چون حمد، آيت الکرسي ، توحيد، را زمزمه کن، سوره هاي يس را در روز جمعه بخوان ، واقعه را در شب ها تلاوت کن، الرحمن را بخاطر بسپار و هنگام نگراني ها از آن کمک بخواه و يا نام هايي از خداوند که در قرآن آمده است را تکرار کن، خداي را به لطف و رحمت بي حد و حصارش بستاي/ يا لطيف و يا به رأفت و رحمت بي اندازه اش يادآور باش با تکرار اين وصف درب و رحمت را بسوي خود باز و باز مي کني و قدرت بيکران و قوت جان فزاي او را به دل خويش ديکته کن و بگوي که هيچ قدرت و قوتي نيست مگر اينکه آن حرکت و قدرت و قوت از ذات او باري تعالي نشأت ¬ مي گيرد، (لا حول و لاقوه الاّ بالله، العلي العظيم) و با تکرار اين واژه و درک اين مفهوم قلب خود را از ترديد و ترس و غم و بي اتکايي و بي اعتمادي پاک کن و بر پاي بايست و استوار باش که متکي به خداي و اعتماد به او سر منشأ قدرت ها و عامل شدن تمام نشدني هاست.
و اين گرمي را در سلول هاي تن خويش جايگزين کن و با زمزمه صلوات شيطان نااميدي و يأس را از محيط زيست و تفکر خود دور ساز و از شر ترديد و دودلي و شک ويران ساز و بنيان بر افکن ايمن شو.
بذر اميد را در دل خود بکار و پوشال هاي يأس را از سلول هاي وجودت جارو کن تا سرطان چنگ زده در پندار بيچاره ات سرکوب شود و جرأت متازتاز (پیشروی) و انتشار به مفاصل و اندام هاي تو را به خود راه ندهد. و قلعه تن و روان تو مستحکم و استوار، سالم، شاداب، پويا و بانشاط بماند. و با تکرار اين معنا و اين ذکر و اين رفتار گرمي را در تن خود پايدار نگاه دار.
ذکر بايد گفت تا فکر آورد....صد هزاران معني بکر آورد✨
مزاج آواي معنوي:
آواهاي معنوي داراي مزاجي گرم اند و به روح و جسم انسان انرژي و توان مي بخشند.
سلول هاي وجود انسان را با نظام زيست جهان همسان مي سازند و سوي حرکت به سمت مبدأ آفرينش مي دهند و از انرژي و قواي ويژه اي انباشت مي نمايند.
آواهاي دعاها، مناجات شبانگاهي، دعاهاي جمعي، زمزمه هاي ندبه و سمات و مجير، و جوشن و افتتاح و سحر، و نغمه دل انگيز سبع المثاني(سوره عظيم حمد) آواهايي هستند که تارهاي وجود انسان را مي نوازند، هر کلمه از آنها بخشي از جسم و روان و روح ما را جلا مي دهد، و بال هاي سنگين و به هم چسبيده ما را نشاط و سبکي و کم وزني و بي وزني مي دهد و ما را به سوي پرواز آماده مي کنند.
راستي تا کنون به صداي دل نواز اذان توجه کرده ايد، هنگام سحرگاهان در دل روستايي آرام در سينه کوه پيرمردي که نواي اللّه را با آهنگي لرزان از ناي به فضاي نيلگون آسمان حواله مي دهد. صداي مؤذن مسجد الحرام وقتي که نام محمد (ص) را به رسالت
شهادت مي دهد و صداي مؤذن مسجدي در مسکو، چين، دهلي، دمشق، بندر لنگه، زماني که به شتاب کردن به سوي نماز و فلاح و رستگاري مي خواند.
به انسان اميد مي دهد که در وراي اين ذرات غبارها و اوج کوهسارها و قله ها و در بالا بالاي آن سيارات و ستارگان و در عمق آب اقيانوس ها و در دل مولکول هاي قطره هاي باران وجودي است که تو را دوست دارد و آلودگي از تن و روان تو مي زايد و آنگاه تو برمي خيزي و به سوي او رو مي کني، دست و رو از غبار آلودگي ها و وابستگي ها مي شويي و بر قامت آمادگي مي ايستي و آن عظيم و بزرگ را تکريم مي کني.
اللّه اکبر، اللّه اکبر
درست گوش کن و نواي اللّه اکبر که سر مي دهي، بله نواي خود مي بيني که در دل تو بزرگي، اميد و گرمي مي افشاند.
و آنگاه ادامه مي دهيد دعا و نمازت را با نام او شروع مي کني، به نام او که رحمت گسترده اش همه را در بر گرفته است و به نام او که رحمت ويژه اش مشمول حال مؤمنان است، به نام او که پروردگار عالميان است سپاسگزاري مي کنم و او را عبادت مي کنم و از او استعانت مي جويم تا به راه راستي و درستي ام هدايت کند، راه نيکان و سروران، نه راه بدکاران و پليدان، و نه راه گمراهان، اين مفاهيم در قالب کلمات و جملاتي آهنگين و موافق با سرشت و روح انسان طراحي شده است.
هر بار که اين کلمات را مي شنوي روح تو بار مي گيرد، غذا مي يابد، فضايي در آسمان زيست براي خود تدارک مي کند که وراي فضاي زيست کنوني، سعي کن کلمات خويش را بشنوي، دقت کني،و لمس کني و باور کني و در سلول هاي وجودت جاي دهي تا سلول ها بار بگيرند و بشکفند و ميوه دهند، ميوه حيات، ميوه ماندگاري، ميوه جاودانگي.
هرچقدر که عميق تر اين واژه ها بر عمق جان بنشيند و بيشتر جا خوش کنند، تو شکوفاتر مي شوي و سرود بخت تو نواي خوشي سر مي دهد، و به تمام سختي ها و مشکلات جهان پوزخند خواهد زد. و به ثروت ها از گوشه چشم ¬مي نگري- که تو ثروتمندتريني، چون وراي وراها از آن توست، و تفرج گاه توست، و لذتکده وجود توست
اين گرمي آنقدر زياد است که براي هميشه سلول را پايدار نگاه مي دارد- گرمي صداي مناجات، گرم ترين غذاي هستي است و خداي بزرگ وقتي که صداي مناجات داود(ع) را مي شنود حتي به کوه مي فرمايد تو نيز با داود هم زبان شو- و هم آوا- به مناجات درآي. يا جبال اوبي معه.
آري هر چقدر آواي تو حزين تر و خضوع تو بيشتر و خلوص تو بيشتر و قلب تو نوراني تر، و زبان تو گويا تر و سلول هاي وجود تو هم نواتر و عناصر حيات با تو هم صداتر، آنگاه فقط تو نيستي که فقط خدا را عبادت مي کني، و استعانت مي جويي، اين موجوداتند که با تو هم آوا شده اند و آهنگي سراسري به دعا و ثنا و درخواست سر داده اند-پس اين فرخوان بزرگ که در حقيقت پس آهنگ يک صدا است گرم ترين فضاها را پديد مي آورد- و بيشترين توان ها و انرژي ها را از آسمان فرو مي کشاند و بيشترين مخلوقات و انسان ها را گرم مي کند و انرژي ¬مي دهد، از بيماري وا مي رهاند و شفا مي دهد.
و استمداد اين گرمي چنان سلول هاي وجود را از سردي پاک مي کند که پس از مرگ نيز جسم را زنده مي بيني و ناپيوسته و معطر مي بيني که نور کلان و حرارت پيام و گرمي نواي دل چگونه خون گرم به سراسر سلول ها مي برد که تمامي ذرات سردي را براي هميشه می خورد و از بين می برد.
مزاج صداها(اصوات):
اصوات حاوي پيام هايي هستند و پيام حامل انرژي و توان هايي هستند که بصورت پرتوهاي مداوم و هميشه زنده و فعال، مانند گازهاي ناپيدا در طبيعت در حرکت هستند و با عناصر طبيعت ترکيب مي گردند و از آنها عناصري پويا، کارآ، فعال، مفيد و يا عناصري مضر و مسموم کننده و فسادانگيز پديد مي آورند.
اثرات اصوات، پايدارند و هيچ گاه از طبيعت محو نمي شوند.
کارآيي و انرژي زايي اصوات از تمامي عناصر طبيعت بيشتر است، اثرات مثبت اصوات بسيار اعجاب انگيز و روح بخش و جان فزا و اثرات تخريب کننده آنها نيز بسيار عميق و سريع و ماندگار است.
اصوات گاهي در قالب حروف شکل مي گيرند و حامل مفاهيمي ويژه مي گردند، مانند زبان هاي گوناگوني که ملل مختلف با آن تکلم مي کنند.
گاهي در قالب صداهاي آهنگين به تکرار موجب انتقال حالتي يا پيامي و يا مفاد منظوري هستند، مانند صداي جيک جيک گنجشک ها و قارقار کلاغ ها و هوهوي کبوتران، جيرجير جيرجيرک ها و چهچه بلبلان و زوزه شغالان در غروب، پارس سگان، عرعر الاغان، ماماي گاوان، بع بع بره ها و بز غاله ها قدقد مرغان و آواز خروسان سحرگاه و اوقات نماز.
و زماني صداي تنش چهار عنصر طبيعي جهان آفرينش است که هرگاه با هم در آميزند، به سهل و آساني و يا به خشونت موجب بروز صدايي مي گردد. صداي تلفيق صداي آميزش، صداي فرسايش، صداي سازش، مانند صداي زمزمه آب هنگامي که خود را از کناره هاي سنگ هاي سيقلي جوي گذر مي دهد و از لابلاي مجاري عبور مي کند و صداي رقص برگ درختان هنگامي که با وزش باد بهاري لمس مي شود و يا صداي خروش آب دريا هنگامي که طوفان او را به صخره مي کوباند و يا صداي بارش باران هنگامي که قطرات رحمت الهي بصورت پبوسته بر سر طبيعت و انسان فرو ¬مي ريزد و يا صداي غرش ابر هنگامي که با ابري دگر برخورد مي کند و يا صداي نعره عميق دل کوه هنگامي که موج زلزله آن را جابجا مي کند و صداي مهيب سيل هنگامي که از دل کوه خروشان فرو مي ريزد و زماني صداي صنع است، و از هنر تلفيق ابزار طبيعي و صنعت برخورد انسان پديد آمده است مانند صداي دميدن نفس ني نواز در منافذ ني هنگامي که با انگشتان خود آن را تنظيم مي کند و با انعطاف لب هاي خود بر دميدن آن مي کاهد و مي افزايد.
و يا صداي ضربه انگشتان دست دف نواز است هنگامي که ضربات پيوسته و ناپوسته و خورد و کلان انگشتان خود را با تکيه بر کف دست و گوشه مشت بر گونه هاي دف مي نوازد و يا صداي سايش فرمان ابزار دست کارنواز است هنگامي که قامت تارهاي سه تار و ويلون خويش لمس مي کند و از آسايش و يا تنگناي تار صداي موافق گرمي و سردي و ناله و زير و بم بروز مي دهد و وصف حال خويش را با کمانچه دار به اشاره و ايماء آشکار مي سازد.
و گاهي صداي سايش مصنوع انسان با همديگر است. مانند صداي موتورسيکلت هنگامي که در خيابان ويراژ مي دهد و صداي آژير هواپيما هنگامي که ديوار صوتي را مي¬شکند و يا انرژي براي اوج انباشت مي کند و به همين ترتيب از صداي نابهنگام دزد گير اتومبيل زماني که دم گربه با آن برخورد کرده است تا صداي بوق راننده اي عجول که با اشاره انگشتي لرزه بر تن عابر مي اندازد و خواب عميق طفلي را به هراس مبدل مي سازد و قلب آرام مادري را دچار تپش مي نمايد چرت پدر پيري را پاره مي کند.
همه آنها داراي کنشي در جسم و روان انسان هستند، موجبات بروز انرژي، حيات بخش، اميدوارکننده، افزايش دهنده اشتها، گلگون کننده چهره و قدرت بخش اراده و يا موجب يأس، نااميدي، کلافگي، ترديد، سردي، ضعف، بي ارادگي، ترديد، غم، سودا، پيري، کهن سالي، بي اشتهايي، سردي و رنگ پريدگي و بيماري مي گردد.
بنابراين ما به هيچ وجه نمي توانيم از اثرات قطعي کلمات ، اصوات، صداها در زندگي انسان چشم پوشي کنيم و آنها را ناديده بگيريم.
در نظام آموزشي طب سنتي و اسلامي براي تمامي اين اصوات مزاجي تعريف شده است و کارآيي ويژه اي بيان گرديده است که دانايي به آنها زندگي ما را لذت بخش خواهد کرد و ما را بر بال هاي رنگين موج اصوات به پروازي به اوج آسمان زيباي حيات خواهد برد.
و جهل به آن ها در لابلاي امواج خروشان صخره هاي ناهموار رودي گل آلود بر پهنه سنگ هاي صخره هاي ناهموار حاشيه زندگي خواهد کوفت، و حرکت در مسيري ناهموار، سخت، بدون دور نما و با پيچ و تابي خسته کننده و در اکثر اوقات زخم آفرين و کشنده خواهيم داشت.
توضيح بيشتر ما در اين بخش نشان از اهميت ويژه آن دارد.
مزاج لحن و طنین صدا:
گفتيم صداها گرمي و سردي دارند.
صداي بم گرم است
صداي زير سرد
درجات گرمي و سردي نيز در عطر صدا مستتر است
برخي از صداها داراي گرمي و گيرايي ويژه هستند و از عطري روح بخش بهره مند، کلماتي که با اين صداها ادا مي شود بر دل مي نشيند و عمق جان را گرم مي کند.
لحن صدا نيز از گرمي و سردي برخوردار است:
کلامي قاطع ، صريح و بي پيرايه گرم است
کلام ترديد انگيز و شک آفرين سرد است.
کلام سست، غير قاطع، سؤال آفرين و وسوسه انگيز سرد و خشک است.
لحن آميخته با اميد و روح استواري گرم است
لحن آکنده از خستگي و يأس و ترديد سرد است.
ترديد و دودلي و بي آهنگي و بي هدفي و بي خطري و بي انگيزگي سرد است.
صراحت و هدفداري و استحکام در بيان و کلام گرم است.
جالب توجه است که حتي اگر کلام غير معقول باشد، هر گاه با صراحت و جزميّت بيان شد توجه انسان را به سوي خود معطوف مي کند و موجب استحکام مي شود.
پايداري و استقامت ميخ سزد عبرت بشر گردد بر سرش هر چه بيشتر کوبند پايداريش بيشتر گردد
مزاج نواهاي موسيقي:
نواهاي موسيقايي همه داراي توان ايجاد گرمي و سردي و خشکي در تن و روان انسان هستند.
هر نوايي که موجب شور و نشاط و حرکت گردد و ضربان نبض را افزايش دهد نواي گرم تعريف مي شود
هر نوايي که موجب سستي، رخوت، سردي و غم گردد ضربان نبض را کاهش مي دهد نواي سرد تعريف مي شود
هر نوايي که موجب ايجاد واکنش سريع گردد انسان را از حالت آرام شور و نشاط خارج سازد و باعث بروز واکنش هاي سريع گردد نواي خشک تعريف مي شود و اگر اين واکنش از سر عشق و نشاط و اميد و انرژي بود گرم وخشک و اگر از سر غم، نوميدي، يأس، و داراي حس گريز، و از خود بيخود شدن و لااباي گري بود سرد و خشک تعريف مي شود.
بر اساس اين معيارها نواهاي موسيقي شرقي بيشتر داراي مزاجي گرم هستند
دستگاه ها و ساز ها سازمان هاي موسيقايي ارائه مي دهند که گرمي ونشاط مي بخشد، اشعار و نوت هايي که از اين دستگاه ها به کار گرفته مي شوند در جهت ايجاد مزاج موسيقي از حيث گرمي و سردي کمک کننده هستند، هم چنين نوع صدا ها، زير و بم بودن صدا نيز نفشي به سزا در اين زمينه ايفا مي کند، صداهاي بم گرم هستند، صداهاي زير سرد هستند.
گيرايي يا عطر صدا به اين موضوع اضافه مي شود ؛ برخي از صداها از گيرايي ويژه اي برخوردارند که اساتيد موسيقي آن را به عطر صدا تلقي مي کنند. عطر صدا مي تواند به گرمي موسيقي بيفزايد، صداهاي بي عطر هر چند که از سازمان موسيقايي صحيحي برخوردار باشند فاقد گرما بخشي خواهند بود.
از اين رو تمامي ادوات موسيقي شرقي شامل ني، دهل، چنگ، عود، دف و سه تار ، تار و سنتور و ... ادواتي هستند که صداهايي گرم متصاعد مي¬کنند.
دستگاه هايي همچون نوا، شور، همايون، اصفهان، بيات ترک، سه گاه، چهارگاه، مثنوي که از نظام هماهنگ و آرامي آهنگين در موسيقي تبعيت مي کنند، دستگاه هايي گرم اند، به تبع همين قاعده نواهاي موسيقايي شرق مانند هندوستان، تاجيکستان، آذربايجان، ارمنستان، افغانستان از گرمي ويژه اي برخوردارند.
دستگاه هاي موسيقي غربي، جاز داراي ويژگي متمايزي هستند، اين ويژگي را مي توان به چند بخش تقسيم کرد:
اول اينکه موسيقي جاز آنجا که از خاستگاه طبيعي برخوردار است و از ادوات موسيقي مصنوع بهره مي گيرد، نوايي گرم ارائه مي دهد، و هر گاه موسيقي جاز ادوات صنعتي بهره مي گيرد نوايي سرد بروز مي دهد، و يا با تنظيم نت هاي الکترونيکي اوج و فرودي غير طبيعي بروز داده، و موجب گرمي و خشکي¬ مي گردد، و تکرار يک نت و يا ضربه موسيقايي همسان به تواتر موجب ايجاد سودا مي گردد.
تصور کنيد شنيدن پيوسته صداي ساب در يک دستگاه موسيقي که موجب بروز حرکات جنبشي ناخواسته مي گردد.
بطور کلي مي توان گفت دستگاه هاي موسيقايي غربي گرم اول و سرد آخرند يعني در ابتدا موجب بروز گرمي و انرژي مي گردند و سپس سستي و رخوت در تن پديد مي آورند. از اين رو طرفداران موسيقي غربي مانند معتادانی هستند که بطور پيوسته بايد به اين نواها گوش بسپارند، و در صورت نبود صدا، بدن را خالي از باطري حرکت بخش مي پندارند.
البته بکارگيري ادوات موسيقي صنعتي توانسته است موسيقي شرقي را نيز دچار سردي بخشي و سودا آوري نمايد. بکار گيري ادوات موسيقي الکترونيکي در شيوع موسيقي رپ و آهنگ هايي با توازن تند پيوسته که اخيراً در کشورهاي شرقي بکار گرفته مي شود، موجب خروج موسيقي از نظام آهنگين گرمابخش گرديده و زمينه هاي سردي بخشي و اباهيگري، و سودازايي را فراهم مي سازد و حالت برون گرايي پيدي مي آورد.
اين در حالتي است که موسيقي شرقي آرامشي درون گرا پديد مي آورد و روح انسان را به سوي يک انرژي انباشته هدايت مي نمايد.
در ادامه مزاج انواع: مزاج چهره ها
تماشاي چهره پدر و مادر گرمابخش و اعتدال انگيز است، اگر چنانچه پدر و مادري مؤمن باشند انرژي زا، افزايش دهنده گرماي تن و روان و روشني بخش چشم است.
تماشاي چهره انسان هاي مؤمن نيز گرمابخش است.
رؤيت انسان هاي ناسپاس، ظالم، کينه ورز، پليد ،سردي زا، و يأس آفرين است.
تماشاي چهره هاي زشت نيز سودازا و صفرازا است و موجب بروز عصبانيت مي شود. از ديدگاه ترتيبي (اسلام) نبايد براي طفل دايه زشت انتخاب کرد.
تماشاي صفحات آکنده از حروف آسماني گرم است و موجب افزايش نور بينايي ¬مي¬شود.
¬ تماشاي¬ صفحات قرآن مجيد گرمابخش است، مطالعه نامه عشق آميز و محبت انگيز دوست مهرآفرين و گرمابخش است.
ديدار صحنه هاي نفرت انگيز، ظلم، جنايت، سردي بخش است.
تماشاي صحنه هاي جنسي انساني و حيواني سودازا است، گرم اول و سرد آخر است، يعني در بدو امر موجب گرمي و تحريک مي گردد و سپس سردي مي آورد، از اين رو موجب سستي پايدار در جسم و روان مي گردد.
تماشاي چهره نامحرم و صحنه گناه به شدت سرد و خشک است، و سردي آن در عمق، جسم و روان نفوذ مي کند، نگاه حرام شليک تيري است مسموم از تيرهاي ابليس که بر جان و تن انسان مي نشيند و سّم آن نفوذ مي کند و تا دير زماني در بدن کارگر است.
عرفا چشم از تماشاي چهره ها مي پوشاندند و اجازه ورود پرتوهاي منفي حرام به جسم و روان خود نمي دهند. خداوند تبارک و تعالي دستور مي دهد تا چشم را از تماشاي صحنه هاي حرام بپوشانيم(غضوا ابصارکم).
در فرهنگ فارسي اصطلاح چشمهايت را درويش کن يک اصطلاح فراگير است، که بايد تأکيد گردد تا رايج شود.
در فرهنگ غرب تماشاي صحنه هاي مختلف افعال ديگران تجاوز به حقوق آنان تلقي مي گردد.
به هر حال چشمان انسان دريچه تنگي است که با آن تمامي وسعت جهان طبيعت را به سوي تن و روان فرا مي خواند، شايسه است که تن و روان خود را با ورود غذاهاي نامناسب به تن و روان آلوده نسازيم، و منظر خود را با پندارهايی همراه سازيم تا هر آنچه مي بيند جلوه اي از جمال حضرت باري تعالي باشد.
به دريا بنگرم دريا ته وينم به صحرا بنگرم صحرا ته وينم
به هر جـا بنگرم کـوه و در و دشـت نشـان از قـامـت رعــــنا ته وينـم
مزاج خانه و مسکن
در موقعيتي که زيست مي کنيم و ساعت هايي از ايام فراغت را در آن مي گذرانيم پرتوهايي بر تن پراکنده مي شود و آن پرتوها اثري از جنس سردي و گرمي در تن پديد مي آورد.
اين سردي و گرمي بايد با موقعيت جغرافيايي ساخت مسکن سازگاري داشته باشد و براي ايجاد اين سازگاري بايد مسکن از مواد و مصالحي ساخته شود که طبيعت آن تعديل کننده مزاج موقعيت جغرافيايي باشد.
مثلاً براي ساخت¬ مسکن در موقعيت جغرافيايي سرد و تر مانند مناطق شمالي بايد ساختمان از چوب ساخته شود.
در صورتي که اگر از سيمان و گچ استفاده شود چون مزاج سيمان و گچ خيلي سرد است، فرد ساکن در آن ساختمان دچار سردي فراوان مي شود و اين سردي موجب بروز بيماري هاي سرد مانند رماتيسم، درد اندام و خستگي مي شود.
ولي بناهاي ساختماني در موقعيت گرمسيري (گرم و خشک)لازم است با گچ و موادي مانند سيمان و سنگ ساخته شود تا گرماي موقعيت جغرافيايي را تعديل نمايد.
استفاده از فلزات و مواد صيقلي در مسکن موجب جذب پرتوهاي مختلف آسمان مي گردد و اين پرتوها جذب تن مي گردد و روان انسان ها را نيز تغيير مي دهد.
مزاج دودها:
دودها نيز جذب مغز انسان مي شوند و غدد گوناگون بويايي را متأثر مي سازند و غدد چشايي را نيز وادار به ترشح ويژه اي مي کنند، و هر کدام خاصيت ويژه اي از سردي و گرمي از خود بروز مي دهند.
گاهي موجب بروز آرامش در انسان و گاهي باعث وجد و شور و زماني باعث بيقراري و سستي و نگراني و نااميدي مي شوند.
دود اسفند گرم است، دود کندر گرم است، دود عود گرم است ، دود آتش چوب و هيزم گرم است، دود برگ گياه ماهور گرم است.
دود آتش چوب انار گرم و خشک، دود آتش چوب گز بسيار گرم است.
دود تنباکو گرم اول و سرد آخر است، دود سيگار گرم اول و سرد دوم است، از اين رو در بدو امر انرژي کوتاهي مي دهد و سپس مغز را سرد مي کند،
دود ترياک گرمابخش در درجه اول و سرما بخش در درجه سوم و چهارم است.
دود بنزين و نفت و گازوئيل سرد است، دود کاه گرم است، دود مواد پلاستيکي سرد است، دود زباله سرد است، دود پشم و ابريشم گرم است، دود پنبه و مو سرد است.
ادامه مبحث مزاج انواع:
مزاج زخم ها:
زخم ها نيز بر حسب رنگ و بو و شکل حرارت و سردي مزاج دارند. و بايد بر حسب نوع آنها روش درمان را گزينش کرد، و داروي مناسب انتخاب کرد و تناسب سردي و گرمي آنها دير درمان و يا التيام بخش ترند.
زخم هاي قرمزرنگ و زردرنگ زخم هاي گرم هستند.
زخم هاي زرد ديردرمان و زخم هاي قرمز رنگ التيام پذيرند.
زخم هاي سفيد و تيره رنگ و طوسي رنگ زخم هاي سرداند و عفونت پذير و ديردرمان مي شوند، تا زماني که رنگ زخم تغيير نيافته است زمينه درمان ايجاد نمي شود، هر چقدر رنگ زخم تغيير کرد، بوي عفونت آن کم مي شود درد آن نيز بهبود مي يابد.
مزاج فلزات:
فلزات نيز سردي و گرمي دارند. اين دما و سرما از طريق تماس با آن فلز به تن سرايت مي کند. و گاهي اثرات بسيار عميق در بدن باقي مي گذارد تا حدي که جبران آن بسيار دشوار است.
مثلاً سرب سرد است و آنقدر سردي آن عميق است که اگر يک قطعه سرب را بر کمر مردي ببنديم نابارور مي گردد.
طلا يک فلز بسيار گرم است، نقره سرد است، مس گرم است، روي سرد است، آهن سرد است، گوگرد گرم و خشک است، جيوه گرم و خشک است، فلزات ترکيبي مانند برنج گرم است، آلومينيوم سرد است، چدن سرد است.
مزاج سايه ها:
سايه سار درخت بيد سرد است و آرام بخش. فرد تب دار مي تواند در سایه آن بیارمد.
سايه توت گرم است، سايه گيلاس و زردآلو سرد است، سايه صنوبر و سرو سرد است. سايه درخت انگور خنک است، سايه چنار و نارون گرم است، سايه اقاقي و زبان گنجشک گرم است، سايه عرعر سرد است.
ادامه مبحث مزاج انواع
مزاج عطرها:
با استشمام هر عطري در بدن انسان حالتي پديد مي آيد که موجب بروز گرمي و سردي و انرژي و بي حسي و بيحالي و يا آرامش و يا رخوت و سستي، فراموشي و يا تيزهوشي مي گردد.
عطرها نيز غذاي مغز محسوب مي شوند و ما بايد بر اساس قواعدي از آن عطرها بهره بگيريم. اگر از اين قواعد استفاده نکنيم عطرها نيز مي توانند براي ما عوارضي پديد بياورند.
مثلاً يک فرد گرم مزاج با استشمام بوي عطر گرم مزاج دچار سردرد مي شود ولي همين بوي گرم موجب آرامش فرد سرد مزاج مي گردد.
بر عکس اين حالت وقتي فرد سرد مزاج بوي ترشي و يا هر بوي سرد ديگري استشمام کند موجب ايجاد سردرد و سستي مغز و بي حوصلگي وي مي گردد.
از اين رو لازم است مزاج عطرها را بدانيم.
عطر گل محمدي ، گل مريم، گل ياس، عطر تيروز عطرهاي گرم و لطيف هستند، عطرهايي مانند بوي مشک خيلي گرم است.
بوي سرکه، آب ليمو، ترشي ها، بوي اسيدي و بوي تعفن از بوهاي سرد هستند.
بوي مواد شيميايي مانند تينر، وايتکس، بنزين، نفت، استريل کننده ها اثرات سردي بخشي براي مغز دارند و بوهاي سرد تعريف مي شوند. و استمرار استشمام آن بوها موجب اختلال اعصاب و حتي فراموشي مي شود.
مزاج لباس ها و پوشش ها:
لباس هايي که مي پوشيم نيز داراي مزاجي از نوع سردي وگرمي است و مي تواند موجب ايجاد سردي و گرمي در تن باشد.
لباس پشمي گرم است، ابريشم خيلي گرم است
کتان سرد است، لباس هاي از جنس (آکروليک) مواد پلاستيکي(نايلون) سرد هستند، فرش ماشيني سرد است. و کسي که روي اين فرش مي خوابد احساس سردي مي کند و ادامه اين رفتار موجب درد در بدن مي شود.تشکهاي خوشخواب سرد هستند.
پشم شيشه گرم است. بنابراين در موقعيت هاي سردسيري مانند آذربايجان شرقی و غربی و کردستان ايران از تشک هاي پشمي استفاده مي شود و يزد از تشک هاي پنبه اي بهره مي گيرند.
ولي در موقعيت جغرافيايي سرد و مرطوب مانند شمال ايران از نمد استفاده مي کنند که يک نوع فرش ساخته شده از پشم فشرده است و در موقعيت گرم و تر مانند جنوب ايران و هندوستان از حصير استفاده مي کنند.
:: موضوعات مرتبط:
مزاج شناسی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 31
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0